شهدای دارالولایه سیستان زابل
شهدای زابل
| |||||
|
ِبسم رَبّ شهداء و صِدیقین مقدمه: بسترزیبای هشت سال دفاع مقدس یکی اززیباترین فرصتهایی است که امروزبه برکت شهدای عزیزبرای تبلیغ وترویج معارف ناب اسلام وآرمانهای انقلابی به ویژه فرهنگ جهاد،ایثارو شهادت مهیاشده است. بی شک آنچه درهمگانی کردن وماندگاری ارزشهای دفاع مقدس می تواندنقش به سزایی داشته باشدروایتگرعاشورایی این ارزشها وحماسه واقتدا سیره راویان حادثه عاشورا حضرت امام سجاد(ع)وزینب کبری (س)می باشد. بانگاهی اجمالی به هشت سال دفاع مقدس،هزاران سوال به ذهن می آیدکه شهیدکیست؟شهداآن روزها چه کردند که امروز فریادشان درگوشها پیچیده است؟ وچه کردند در جبهه وسنگرهای دفاع با لبهایی تشنه وترک خورده؟ شهداء بالبهای تشنه فرمان رهبرشان را لبیک گفتند وجام شیرین شهادت را سرکشیدند. وتو ای پروردگار مارا روزقیامت شرمنده شهداء نکن. خودت مارایاری ده تاقدر این فرشتگان آسمانی را بدانیم. الهی آمین
ماه رمضان بهترین وزیباترین خاطرات رابرای شهداءدر سنگرها به ارمغان می آورد. سحری خوردن کنارآرپی چی ومسلسل،وضوبا آب سرد و قنوت دردل شب توصیف ناشدنی است.ربنای لحظات افطاراز پایان یک روزه خبرمیداد،ربنایی که تمام وجود زمندگان مملوازآن بود. بچه ها بااشتیاق فراوان برای نمز مغرب عشاء وضومیگرفتند. ماشین توزیع غذابه همه چادرها سرمیزد وافطاری را توزیع میکرد. سادگی وصمیمیت در صفره افطارما موج میزد وماخوشحال ازاینکه خداتوفیق روزه گرفتن رابه ماهدیه داده بودسرسفره می نشستیم وبعداز خواندن دعا بانان وخرما افطارمیکردیم. دعای توسل وزیارت عاشوراهم دراین روزها حال وهوای دیگری داشت. معنویتی که«السلام علیک یااباعبداللّه»«زیارت عاشورا»ویا«وجیه عنداللّه اشفع لناعنداللّه»در توسل به سفره افطاروسحرماهدیه میکردغیرقابل توصیف است وهمین بنیه معنوی وعدم غفلت ازلحظات معنوی رزمندگان رااز دیگران ممتازکرده بود. نمی توانم این لحظات رابرای شمابیان کنم درلشگر28سنندج بودم وقرار بودبعداز یک هفته به خانه برگردم اماجاذبه این ماه مرا در کردستان ماندگارکرد.ماه رمضان بهترین وزیباترین رابرای ما در سنگرها به ارمغان می آورد. برکت دعادر کنارسنگرها،نمازروی زمین خاکی،سحری خوردن کنارآرپی چی ومسلسل،وضوباآب سرد،قنوت در دل شب،قیام روبروی آسمان بدون هیچ حجابی که تورا ازدیدن وسعت ها بی نصیب کند،گریه بچه های عاشق در رکوع و همه چیز برای یک مهمانی خدا آماده بود. ماه رمضان در جبهه هاحال وهوای دیگری داشت،بااینکه حکمی وجود نداشت تاما بتونیم روزه بگیریم،بعلت اینکه هیچ موقع درجایی توقف نداشتیم ونمی تونستیم قصد کنیم وخط مقدم دائمادرحال تغییربود،بازم بچه های مخلصی بودند که روزه می گرفتندشب های قدر عجیبی وجود داشت،شماتجسم کنید وقتی توسنگراجتماعی جمع می شدیم برای برگزاری مراسم شب های احیاء، افرادی دربین مابودند که ساعت های آخرملکوتی شان بودولحظات آخرشون رو باخدا راز ونیاز میکردند،حالت عجیبی داشتندواینو بدون اغراق میگم،اونموقع خدا حجابی رااز ما برداشته بودوخیلی راحت تشخیص میدادیم که چه کسی نوبتش شده وباید شهیدبشه(بقولی بچه ها میگفتن فلانی داره نور بالا میزنه)،چهره اون رونورعجیبی فرامگرفت،خیلی خوب یادمه دوست خیلی خوبم شهیدمصطفی موحدی قمی روکه شب آخرنمازمغرب وعشاءرو که به انفرادی میخوندیم،حالت بسیارعجیبی داشت ونوراز چهره اش ساطع میشد وهمیشه در مناجات بودومنم که دوست صمیمی ایشون بودم،به نمازاش نگاه میکردم وحسرت میخوردم وبعدنمازگفتم مصطفی منویادت نره،بی وفا نباشی، روزمحشر من جزواون چهل نفری که میتونی شفاعت کنی اون آخرلیست قراربده دلم به این خوشه که این دوست شهیدم این قول روبه من داده وبااین قول وقراردارم زندگی میکنم که یک روزی بیاد وبه دادم برسه. -خاطرات شهید رضا صادقی یونسی: بسیاری از شهداء بازبان روزه شهید شدند. برخی از رزمندگان،سهمیه ناهارشان را میگرفتند،اما آن رابه هم رزم هایشان میداندوخودشان روزه میگرفتند. شب قدرکه رسید،به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم،به محل برگزاری مراسم احیاءرفتیم. از مجموع350نفرافراد گردان،فقط20نفرآمده بودند.تعجب کردم. شب دوم هم همین طور بود.برایم سوال شده بودکه چرابچه هابرای احیاء نیامده بودندنکندخبر نداشته باشند! ازمحل برگزاری احیاءبیرون رفتم.پشت مقرماصحرایی بودکه شیارها وتل های زیادی داشت. به سمت صحراحرکت کردم،وقتی نزدیک شیارها رسیدم،دیدم دربین هرشیار،رزمنده ای رو به قبله نشسته وقرآن راروی سرش گرفته وزمزمه ومیکند.چون صدای مراسم احیاءاز بلندگو پخش می شد،بچه هاصدارا میشنیدندودر تنهایی وتاریکی حفره ها،با خدای خود راز ونیاز میکردند. بعدها متوجه شدم آن 20نفرهم که برای مراسم عزاداری واحیاءآمده بودند مثل من تازه وارد بودند. این اتفاق یکبار دیگرهم افتاد.بین دزفول واندیمشک،منطقه ای بود که درختان پرتقال واکالیپتوس زیادی داشت،ما اسمش راگذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعدازآنکه پادگان رابمباران کرده بودندنیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند. آنجادیگر تپه نداشت بچه ها حفره هایی را کنده بودندو داخل آن میرفتندو درتنهایی عجیبی باخدا راز ونیاز میکردند. در دوران دفاع مقدس رزمندگان سعی میکردنداز فیوضات بیشتر بهره ببرند،در برخی جبهه ها به دلایل مختلف که نیروهاتا10روزدر جایی مستقر نبودندوبنا به استراتژی جنگ ودستور فرماندهان،گاهی امکان روزه گرفتن برای رزمندگان فراهم نمیشدکه آنها حسرت این موضوع را میخوردند،اماچون وظیفه حفظ اسلام بود،تابع شرایط بودند. بعدازعملیات«کربلا5»و«والفجر8»ازمنطه شلمچه تاخط کوشک،خط پدافندی بود،درسال1366ومصادف با25شعبان درآن منطقه مستقربودیم،منطقه ای با دمای بالای50درجه ورطوبت بسیاربالا. اکثر رزمندگان در دوران دفاع مقدس باروزه گرفتن امروزی ووجود تجهیزات سرمایشی خیلی متفاوت بود.بچه هابرای خنک شدن در سنگر نگهبانی که درون زمین حفر شده بود،نی روییده در آب را میبریدندوبه دریچه های دیده بانی روی دیواره سنگرنصب میکردندو برای خنک شدن بادی که داخل سنگر میوزید،کمی آب روی نی ها می پاشیدند. -وچند خاطره کوتاه از شهیدان: -جثه اش کوچک بود،اوایل توی سنگرمی خوابیدوتوی خواب وبیداری میگفت:«مامان...آب...مامانی آّب»بچه ها میخندیدند ویک لیوان آب دستش میدادندصبح که ازخواب بیدارمی شد این موضوع راانکارمیکرد. - صدایش میزدیم نیم وجبی.ژ-3اش راکه زمین میگذاشت کمی ازاو بزرگتر بود. - رفته بودم بیمارستان باختران به مجروحین سربزنم،بینشان پسرک نوجوانی بودکه صورتش هنوزمونداشت،دستش قطع شده بودوآن رابسته بودند،جلو رفتم دستی به سرش کشیدم وباحالت دلسوزانه ای گفتم:خوب میشی ناراحت نباش. خیلی ناراحت شد.گفت:شما در مورد من چی فکر کردید؟من برای شهادت آمده بودم، از خودم خجالت میکشم.رفتم تابه بقیه سرکشی کنم،وقتی برگشتم پسرک را دیدم.جلو رفتم ودستی به سرش کشیدم،شهید شده بود!!! - باکلی دوز وکلک ازخانه فرار کرده بود ورفتم پایگاه بسیج،گفتند:«اول یک رژه درشهرمیرویم بعداعزام.از ترس پدر ومادرم رژه نرفتم وپشت یک عکس بزرگ پنهان شدم،موقع حرکت هم پرده ماشین راکشیدم تاآنها متوجه من نشوند،بعد که از جبهه تماس گرفتم پدرم گفت:«خاک برسرت!برات میوه وآجیل آورده بودیم.» - تازه آمده بودپیش ما،نصف شب بودجای پرتی داشت سنگر میکند.یکی دوتا از بچه ها راصدا زدم وگفتم:«بیچاره اینقدر بچس که نرسیده ترسیده داره سنگر درست میکنه،یکی دو ساعت بعدکه کارش تموم شد،کارش شروع شد.صدای دعا واستغاثه می آمد برای خودش قبرکنده بود نه سنگر. - توی مدرسه صدایش میزدیم حسین عشقی نمی دونم چرا!باهم رفتیم جبهه،با هم رفتیم تخریب یکبار که رفته بودیم برای شناسایی ومعبرزدن رفت روی مین بدون حسین برگشتیم.توی دفترچه خاطراتم نوشتم،حسین عشقی به عشقش رسید. - ماه رمضان ماه خداوند،ماه نزول قرآن واز شریف ترین ماه های سال است. در این ماه درهای آسمان وبهشت گوشوده شده ودرهای جهنم بسته میشود،وعبادت در یکی از شبهای آن(شب قدر)بهتر از عبادت هزار ماه است. رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله وسلم)درخطبه شعبانیه خود درباره فضیلت وعظمت ماه رمضان فرموده است:«ای بندگان خدا!ماه خدابابرکت ورحمت و آمرزش به سوی شماروی آورده است،ماهی که نزدخداوندبهترین ماه ها است، روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شب ها است. برمهمانی خداوند فرا خوانده شدیدوازجمله اهل کرامت قرار گرفتید.در این ماه، نفس های شماتسبیح،خواب شماعبادت،عمل هایتان مقبول ودعا هایتان مستجاب است. پس بانیتی درست ودلی پاکیزه،پروردگارتان را بخوایدتا شمارا برای روزه داشتن وتلاوت قرآن توفیق دهد.بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد.با گرسنگی وتشنگی در این ماه،به یاد گرسنگی وتشنگی روز قیامت باشید. آن گاه پیامبراکرم وظیفه روزه داران را برشمردواز صدقه برفقیران،احترام به سالخوردگان،ترحم به کودکان،صله ارحام،حفظ زبان وچشم وگوش از حرام، مهربانی به یتیمان ونیزعبادت وسجده های طولانی،نماز،توبه،صلوات،تلاوت قرآن وفضیلت اطعام دراین ماه سخن گفت. -دعای پیامبر(ص)هنگام رویت هلال ماه: رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله)هنگام رویت هلال ماه رمضان،روبه قبله می نمود،ودستهای مبارکش رابلند میکردومیگفت:پروردگارا این ماه رابرما نوگردان به امن وامان،وسلامتی واسلام،وتندرستی شایان تشکر،وروزی فراخ، وبرطرف ساختن دردهاوناملایمات،بارپروردگارا روزی کن مارا روزه وقیام برای عبادت،وتلاوت قرآن دراین ماه،واورا برای ما سالم وتمام گردان،واورا ازماسالم بدار،وما را در این ماه سالم وتندرست گردان. -درود فرشتگان برعابدان شب قدر: برای هرکاری(که خداوندمقدر فرموده)فرود می آیند،آن شب درود وسلام (فرشتگان)است(برآنانی که برای نماز به پای ایستاده یادرحال رکوع وسجودند،یا آنکه شب سلامتی ورهایی ازضرر وزیان شیاطین است) که برکت وخیرآن تاآشکار شدن روشنی صبح،دائم وپایدار است. خدایا دراین ماه ازسهل انگاری ها وفریب شیطان حفظمان فرما. بارخدایا،برمحمد وآل او درود فرست،ومارادر توحید ویگانگیت ازعدول وبازگشتن(شرک آوردن آشکار ونهان)ودر بزرگ داشتنت از تقصیر وکوتاهی در دینت(اسلام)از شک ودودلی از راهت(به دست آوردن رضاوخوشنودیت) از کوری(گمراهی)وبرای حرمتت(آنچه قیام به آن واجب است)ازسهل انگاری،واز دشمنت(شیطان رانده شده)فریب خوردن،دورگردان.بار خدایا برمحمد وآل او درود فرست،وهرگاه در شب ازشبهای این ماه برای توبندگانی باشدکه عفووبخشیدنت آنهارا آزادمی نماید،یاگذشتت ایشان رامی بخشت پس مابندگان را ازآن بندگان قراربده،ومارا برای این ماه،از بهترین اهل ویاران (برگزیدگان)قرارده. بار خدایا بر محمد وآل او درود فرست،وباکاسته شدن ماه آن گناهان مارا بکاه، وبا به پایان رسیدن روزهایش بدیها وگرفتاریهای مارااز مابکن تااینکه این ماه ازما بگذرد در حالی که ماراازخطاها پاکیزه گردانیده واز بدیهاخالص وآراسته ساخته باشی. کلام آخر: بار خدایا روز قیامت مارا شرمنده شهداء مساز وهمیشه نگهدار ماباش. خدای من،ازآنچه برای من خواسته ای صرف نظرنکن تاشکلی راکه میخواهی به خود بگیرم به هرشکلی که میخواهی ادامه بده،هرمدت که لازم است ادامه بده اما هرگز،هرگز مرا به کوه زباله های بی فایده پرتاب نکن.
|