شهید حاج مراد ساری به سال ۱۳۴۵ در زابل دیده به جهان گشود. او در خانواده ای مذهبی پرورش یافت و تحت تربیت والدینش دارای اخلاقی خوش و رفتاری اسلامی رشد کرد .
حاج مراد نسبت به بزرگترها بسیار مؤدب بود و به خاندان علی (ع) عشق می ورزید. وی علاقه فراوان به جبهه و جنگ علیه باطل داشت. خانواده را به حمایت از انقلاب و رهبری سفارش می کرد و خود نیز از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. وی پس از اعلام رهبر انقلاب مبنی بر شرکت همه اقشار در جبهه، راهی دیار عاشقان شد تا به وظیفه اسلامی اش عمل نماید. چندین بار به جبهه رفت و در نهایت در عملیات “والفجر یک” به شهادت رسید. خانواده اش نقل می کنند: پس از اینکه ما با رفتنش به جبهه موافقت کردیم از شوق به گریه افتاد و گفت : “شما پدر و مادر واقعی هستید” هنگام خداحافظی مثل کسی که به دیدار بهترین دوستش می رود سر از پا نمی شناخت.
خصوصیات اخلاقی شهید از زبان مادرش :
فرزندم حاجی مراد از زمانیکه خودش را شناخت دارای اخلاق و رفتاری بسیار خوب و اسلامی بود و همیشه نسبت به بزرگترها بسیار مؤدب بود. قبل از اعزام به جبهه همیشه ما را نصیحت می کرد و می گفت که ما باید برای اسلام و پیروزی اسلام بکوشیم.
نام: حاجی مراد نام خانوادگی: ساری
نام پدر: صفر شماره شناسنامه پدر شهید: ۵۰۴۲ صادره از : زایل
نام مادر: مریم شماره شناسنامه: ۴۹۸ صادره از: توتی
شماره شناسنامه شهید: ۱۴۳۵۵ کد ملی: ۳۶۷۰۱۴۳۴۷۵ تاریخ تولد: ۱۰/۴/۱۳۴۵
محل تولد: زابل صادره: زابل تاریخ صدور شناسنامه: ۹/۵/۱۳۴۶
تاریخ شهادت: ۲۲/۱/۱۳۶۲ علت شهادت: متلاشی شدن بدن
شماره پلاک: ۰۱۵-۶۰۲ تاریخ اعزام به جبهه: ۲۲/۱۱/۱۳۶۱
محل شهادت: شرهانی – فکه سن: ۱۷ سال یگان رزمی: بسیج ناحیه زابل
مسئولیت در زمان شهادت: بسیجی ویژه کد شغلی: مدیر ارشد عملیات پیاده ۱۶
شهید عملیات والفجر
وصیت نامه شهید مراد ساری
بسم الله الرحمن الرحیم
ربنا افرغ علینا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با درود فراوان به روان پاک شهیدان راه خدا و درود به ملت مسلمان و قهرمان ایران که مردانه در مقابل کفر جهانی ایستاده اند.
انچه که باعث شد من به جبهه بیایم، ایمان به خدا و تعهد به اسلام بود. چون می دانید که اسلام احتیاج به یاری دارد و امام در پیامشان فرمودند که آمدن به جبهه یک واجب کفایی است. اینجاست که یک مسلمان معتقد به اسلام نمی تواند ساکت بنشیند و نظاره گر حمله مزدوران صدامی باشد و فرمان حسین زمان را که ما را به یاری می نماید و از ما می خواهد که از اسلام دفاع کنیم نادیده بگیریم و خدا را شکر می کنم که من حقیر توانسته ام در این جبهه شرکت کنم. منی که قبل از این انقلاب در جهل و نادانی به سر می بردم و از اسلام و قوانین آن هیچ آگاهی نداشتم و فکر و ذکرم مال دنیا شده بود. اما جنگ شروع شد و انسانهای دلباخته اسلام شجاعانه در مقابل کفار بعثی ایستادند و این جنگ صحنه آزمایشی شد برای ما و خیلی کسانی که فقط شعار می دادند، چهره شان برای مردم روشن شد و به قول شهید بزرگ سردار اسلام، دکتر چمران، مرد از نامرد تشخیص داده شد. و این تحفه الهی است چون جهاد دری از درهای بهشت است. و خداوند لطفی کرد تا ما با استفاده از شهادت، به خدا برسیم و کسانی که هدفشان الله باشد و مرگ بر ایشان حل شده باشد. و شهادت را یک فوز عظیم بدانند و به معاد معتقد باشند نه تنها از این جنگ هراسی ندارند بلکه از آن استقبال می کنند و امروز به عینه در جبهه اسلام این صحنه را مشاهده می کنیم و نوجوانانی همچون قاسم بن الحسین و جوانانی چون علی اکبر حسین و پیرمردانی همچون حبیب بن مظاهر در این جبهه شرکت دارند و هر رور شاهد هستیم که از این کاروان، قافله ای به سوی خدا رهسپار می شوند.
و زبانم بیانگر معنویات این جبهه نمی تواند باشد و اصولاً این جبهه دانشگاست. دانشگاهی که شاگردان آن رزمندگان اسلام هستند و استاد این دانشگاه، آقا امام زمان است. پس محال است که انسانی در این دانشگاه وارد شود و درسی از این دانشگاه نگیرد و اگر چنین انسانی پیدا شد، از اجتماع انسانها خارج است.
از مردم منطقه خود تقاضا دارم که وارد این دانشگاه شوند تا آن معنویاتی که طاغوت از ما گرفته بود دوباره آن معنویات را کسب کنیم و امیدوارم که خداوند گناهانم را بیامرزد و از مردم تقاضا دارم که در دعاهایشان ما را فراموش نکنند و به پدر و مادرم توصیه می کنم که در از دست دادن فرزندشان مانند امام حسین و حضرت لیلا صبور باشند و به برادرانم توصیه می کنم که اسلحه ام را بر زمین نگذارند و به خواهرانم توصیه می کنم که در غم از دست دادن برادرشان مقاوم باشند و پیام شهیدان را به جهانیان برسانند مانند زینب که پیام حسین را به جهانیان رساند.
به امید پیروزی لشکر اسلام بر کفر
خدمتگزار اسلام ، حاجی مراد ساری
همرزمان شهید در والفجر۱
خاطرات عبدالرحیم یزدان جو , همرزم شهید ساری
بسمه تعالی
با سلام به روح پرفتوح رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره)
احتراماً اینجانب خاطراتی از دوست دوران جوانی خودم شهید حاجی مراد ساری دارم که جهت اطلاع به عرض مردم غیور شهیدپرور می رسانم. شهید حاجی مراد ساری قبل از اعزام به جبهه های حق علیه باطل به طور مداوم حرف از امام ، راه امام و شهدا به زبان داشتند. شهید بزرگوار یکی از شاگردان شهید محمدتقی حسینی طباطبایی بودند و چون در همسایگی این شهید بزرگوار هم زندگی می کردند علاقه شدیدی به شهید حسینی داشتند و احترام خاصی برای ایشان قائل بودند، ایشان همیشه به یاد رزمندگان اسلام بودند و می گفتند : باید جبهه ها را پر کنیم تا جای خالی شهدا احساس نشود و با توجه به اینکه ایشان با بنده در بسیج که ابتدای تاسیس شده بود مشغول به فعالیت بودند، همیشه ایشان را می دیدم که در نماز جمعه شرکت می کردند و کم صحبت بودند و اکثر مواقع در مسجد محل مشغول خدمت به هم محله ای های خود بودند تا اینکه به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردیدند که پس از جندین ماه شرکت در عملیات های مختلف سرانجام در تاریخ ۲۲/۱/۶۲ در عملیات والفجر ۱ به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.
عبدالرحیم یزدان جو
نکته قابل توجه درخصوص این شهید والامقام اینکه , برادرزاده ایشون اقدام به جمع آوری عکسها و خاطرات دوران دفاع مقدس که مربوط به این شهید میشه کرده و اون رو درغالب یه موزه خانگی آنرا در معرض بازدید همگان قرار داده است
منبع:گندم پرس