كه كفشهايت را از پايت در ميآوري و روي خاك شورهزار و شورآفرين طلائيه قدم ميگذاري.
روبرويت معبر و محور بچههاي گردان يا مهدي (عج) است كه در عمليات خيبر خاك طلائيه را با خون سرخ خويش معطر كردند و آنسوتر حرم شهداي گمنام است. در كنار اين حرم بود كه دست مبارك سردار لشگر امام حسين (ع) شهيد خرازي از پيكر جدا شد. در نقطه غروب خورشيد، جزاير مجنون شمالي و جنوبي قرار دارد كه با حرم شهدا حدود هشت كيلومتر فاصله دارد. پايينتر كه ميروي به سه راهي شهادت ميرسي، نقطه اتصال زمين و آسمان.
دو مرحله بچهها به اين سه راهي زدهاند كه هر بار با توجه به شرايط خاص منطقه و آبگرفتگي وسيعي به نام هور كه در حال حاضر خشك شده، نيروهاي ما موفق به تصرف آن نميشوند كه آثار به جا مانده از نبردهاي دليرانه در سه راهي شهادت بستري ميشود از عرش خدا كه پيكرهاي بيجان و نيمهجان نيروهاي اسلام را در آغوش گرفته است تا آن كه در مرحله سوم اين مأموريت، شهيد خرازي و يارانش آماده نبرد ميشوند. سخن ماندگار خرازي در شب حمله، مرحله سوم عمليات را با شب عاشورا پيوند زد. خرازي آن شب گفت: «امشب شب عاشوراست، نماينده امام از ما خواسته در طلائيه وارد عمل شويم. ما با تمام توان به دشمن خواهيم زد. هر كس ميتواند، بماند و هر كس نميتواند، برود»
آن شب بچهها عاشورايي جنگيدند. شهيد ميثمي درباره آن شب ميگفت: «كساني كه آن شب در طلائيه بودند اگر در كربلا هم بودند ميماندند.»
آن شب بوي دود و خون و آتش با فرياد اللهاكبر نيروهاي اسلام و عجز و ناله عراقيها در هم آميخته بود. دشت طلائيه مانند آتش گداخته فوران ميزد. هيچ كس باور نميكرد كسي بتواند در اين حجم آتش زنده بماند. عدهاي از بچهها در جزاير مجنون منتظر پيوستن نيروهاي كمكي بودند؛ سه راهي شهادت ميشود آسمانيترين نقطه زمين و عروج از خاك تا عرش خدا. در يك نبرد مردانه خط دشمن شكسته ميشود و دشمن ناجوانمردانه و با شقاوت تمام سلاح شيميايي به كار ميگيرد و صحنه عصر عاشورا در طلائيه تكرار ميشود. آنگاه كه بچهها زير باران آتش از شكستن خط نااميد شده بودند و دشمن با هر سلاحي مقاومت ميكرد، پشت بيسيم صدايي فرياد زد: از آقا اباالفضل (ع) مدد بگيريد. يكباره فرياد «يا اباالفضل» در خط پيچيد و دشمن به زانو درآمد و علمدار اين عمليات (شهيد خرازي) در طلائيه دستش از تنش جدا شد.